درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان khaterat az roya ta vagheiat در ماهی سیاه كوچولو راوی یك پیر داناست. یعنی همان ماهی پیری كه برای «دوازده هزار تا از بچه ها و نوه هایش» داستانی را در شب چله نقل میكند.
ماهی پیر دانا داستان یك ماهی سیاه كوچولو را نقل میكند كه در محیط نا مناسب و نا آگاه متولد شده اما در صدد ارتقا موقعیت فكری و تجربی خود بر میآید و در محیط بستهی اجتماعی خود دست به یك اعتراض میزند«میخواهم بدانم آخر جویبار كجاست؟».
همچنان كه در جوامع سنتی همیشه افكار نو و تازه مورد تهاجم قرار میگیرند و معمولا شكاف عمیقی بین دو نسل ـ نسل گذشته و نسل حال ـ وجود دارد در ابتدای امر اولین كسی كه با ماهی سیاه كوچولو به مخالفت بر میخیزد مادر اوست كه با نصیحتهای دلسوزانه او را به زندگی و خور و خواب نا آگاهانه مرسوم فرا میخواند.
اما ماهی سیاه كوچولو كه تصمیم خود را گرفته به عقیدهی خود كه حاصل فكر زمینی خودش است پافشاری میكند.
پس از آن جامعهی كوچك ماهی ها هم دست به ارعاب و تهدید او میزنند و با تمسخر و تهدید به ترد شدن سعی دارند تا وی را از تصمیم كه گرفته منصرف كنند .
و برای اینكه او را در تصمیم خود متزلزل كنند اندیشه های او را نه از خود او بلكه تلقینات حلزون پیر میدانند .
اما ماهی سیاه كوچولو با شجاعت جذاب خود به هر ترتیب با حمایت بعضی دیگر از ماهی های جوان از بین مخالفانش میگریزد و به محل دیگری از جویبار میرود ؛ از آبشار میگذرد .
پس از آن خود را در محیط جدیدی میابد كه افراد آن جامعه نیز ( كفچه ماهی ها)به خاطر سطح معلومات كم خود او را تمسخر میكنند .
ماهی سیاه كوچولو از آن بركه نیز میگذرد و در جای دیگری در صحبتی كه با «مارمولك و خرچنگ » میكند دو شخصیت متفاوت را تجربه كرده و از بعضی از خطرات راهی كه در پیش دارد آگاه میشود.
همچنان به راه خود ادامه میدهد تا به رودخانه میرسد در این میان به خاطر شخصیت خاص انقلابی خود مورد توجه دیگران قرار میگیرد .
افراد یا ماهی های ریزی كه بین شك و یقین گرفتار شدهاند و ماهی سیاه كوچولو آرام آرام در مییابد كه افراد بلاتكلیف بسیار خطرناك تر از منكران او هستند.
ماهی سیاه كوچولو كه حال در مسیر قصه تجربههایی را اندوخته با دیگر ماهیهای ریز اسیر دست سقائك میشوند .
همراهان او كه مسبب گرفتاری خود را ماهی سیاه كوچولو میدانند، به خاطر جلب توجه و تقرب به سقائك دست به چاپلوسی زده و تصیم قتل دوستشان را میگیرند .كه ماهی سیاه كوچولو با زیركی و شجاعت از این دام میرهد و دوستان بلاتكلیف وی خوراك سقائك میشوند .
پس از آن ماهی سیاه كوچولو به دریا میرسد ، در دریا با توده و جمعیتی از همجنسان خودش روبرو میشود كه به خاطر اتحاد خود توانسته اند با صیاد كه یك آدم است بجنگند و پیروز شوند.
شوق و اشتیاق ماهیسیاه كوچولو را در بر میگیرد.
ماهی سیاه كوچولو حالا به نتایج خوبی دست یافته و آن تعریفی از زندگی و مرگ است كه موقع استراحت روی سطح آب با خود دوره میكند.
در این میان مرغ ماهیخواری او را شكار میكند و ماهی سیاه كوچولو بار اول خود را از دست صیاد نجات میدهد ،اما بار دوم گرفتار صیاد میشود و در شكم مرغ ماهیخوار با ماهی ریزی مواجه میشود كه اعتقاد خود را از دست داده . اما ماهی سیاه كوچولو او را نجات میدهد و خود ، خود را فدای هدف خود میكند. مرغ ماهیخوار را كشته و خود نیز با او میمیرد .
تاثیر گذار ترین قسمت این داستان وقتی است كه ماهی پیر داستان خود را به اتمام میرساند و همهی ماهی های ریز برای خواب میروند جز یك ماهی كوچولوی قرمز !. نظرات شما عزیزان: چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:42 :: نويسنده : amir
![]() ![]() |